موسسه فرهنگی طلوع

متوسطه دوره اول

شگفتی های آفرینش

شگفتی های آفرینش

شگفتی های آفرینش :

بین ضربان قلب و مغز شما چه رابطه ای وجود دارد؟

این مقاله در مورد زمینه کلینیکی و رفتاری دستاوردهای یک رویکرد تازه به مدیریت استرس و خودتنظیمی که دارای کاربردهای وسیع در افزایش سلامتی است می پردازد. این ها شامل اصلاح دستیابی به بینش و اعمال شناختی از قبیل تمرکز و توجه، حافظه و افزایش خودتنظیمی است. تحقیقات جدید ضرورت فهم جدیدی از اینکه چگونه قلب و مغز در یک ارتباط پویا عمل می کنند، تا بسیاری از جنبه های شناخت و تجارب هیجانی را تنظیم نمایند، نشان داده است. طی چند دهه گذشته شواهدی نشان داده بود که قلب دارای سیستم های نورونی و هورمونی داخلی است که به صورت مرکز پردازش و کدگذاری اطلاعات عمل می کند. مدار پیچیده قلبی او را قادر می سازد تا حس کند، تنظیم کند و به خاطر بیاورد. سیگنال های نورولوژیکی که از قلب شروع می شوند مستقیماً فعالیت های متعدد مغزی را تعدیل و تحت تأثیر قرار می دهند. مشاهده شده است که هیجانات مثبت پایدار، باعث تسهیل یک تغییر اساسی در اعمال روان فیزیولوژیکی می شود که با یک تغییر آشکار در ریتم فعالیت قلب همراه است. این تغییر کلی عملکرد بهینه را در بردارد.

توانایی مغز و سیستم عصبی در هم زمان کردن فعالیت های الکتریکی، اساس هشیاری است. توانایی ما در ادراک، احساس، تمرکز، یادگیری، استدلال و عملکرد ما است. اختلال در این سیستم با ترس ایجاد می شود. به خوبی مشخص شده است که استرس با فرایندهای ذهنی مثل حافظه، تمرکز، قضاوت و تصمیم گیری مداخله می کند.

ارتباط قلب- مغز

اطلاعات زیادی از قلب به مغز می رود و این اطلاعات بر نواحی ای از مغز تأثیر می گذارد که بر تصمیم گیری، خلاقیت و به خصوص هیجانات مؤثر است.

عقیده عمومی بر این است که بدن یک سیستم رو به پایین است، در حالی که 85 تا 90 درصد تارهای عصبی اطلاعات را از بدن به مغز می برند و بخش زیادی از این اطلاعات به وسیله عصب واگ از قلب می آید. گره یا عقده عصبی اجتماعی از نرون ها است که یک واحد عملی را در خارج از مغز تشکیل می دهند. عقده های قلب انسان به هم مرتبط بوده و مشتمل بر انواع مختلفی از نرون ها هستند. این نرون ها مانند نرون های مدار موضعی در          هیپو کامپ برای کددار کردن و بدون کد کردن حافظه بلند مدت، دارای اهمیت هستند. اکنون تأیید شده است که نرون های قلبی هم حافظه کوتاه مدت و بلند مدت دارند. قلب برای اینکه کار خود را خوب انجام دهد، به حافظه کاری نیاز دارد. اگر یک سیگنال مجبور باشد برای تأیید ابتدا به مغز برود، واکنش های سریع غیرممکن می شود. سیستم عصبی قلب حاوی 40.000 نرون است، مغز قلب، شبکه ای داخلی متشکل از چند نوع نرون، پروتئین و سلول های محافظ است. نرون های قلب در اطراف رگ های اصلی متمرکز شده و به هم مرتبط هستند. 20% این نرون ها با اطلاعات مکانیکی( مثل فشار و ... ) درگیر هستند و 80% بقیه به مواد شیمیایی ( هورمون ها ، نروترانسیمترها) حساس هستند. این اطلاعات در مغز کوچکی در قلب جمع آوری شده، جمع بندی می شود و برای تصمیم سازی به کار می روند.

سیستم عصبی داخلی قلب، مستقیماً به پوست، شش ها و اندام های دیگر متصل است. قلب افراد مرگ مغزی یا کُمایی با تغییر ضربان به تماس پاسخ می دهد. تغییرات انرژی در میدان کوانتوامی مثلاً اظهار عشق، همان پاسخ را می دهد.

شبکه حسی بزرگ در قلب حاوی انواع مختلفی از نرون ها است. نرون های گیرنده شیمیایی الگوی خاصی برای انواع نروترانسیمتر یا هورمون نشان می دهند.

تنوع پذیری ضربان قلب (Heart Rate Variability =HRV ) یعنی تغییر ضربان به ضربان، در ضربان قلب است که باعث ایجاد ریتم قلبی می شود. وقتی ما با خودمان در هماهنگی( هارمونی ) هستیم، ریتم قلب امواج روان ( fluent )  را به ما نشان می دهد و زمانی که مأیوس هستیم امواج ناموزون و اسپایکی ( spiky ) نشان می دهد.

ضربان قلب از طریق هم زمان شدن با تالاموس،مستقیماً بر کارایی فیزیکی و فکری ما اثر می کند. وقتی این دو بخش سیستم عصبی هماهنگ باشند ( sync) اعمال مغز تسهیل می شود و زمانی که جنین نباشد، مهار می شوند. دریافت سیگنال های مخلوط باعث اتلاف انرژی می شود، درست مانند اینکه هم زمان پدال گاز و ترمز ماشین را فشار دهید.

احساس مثبت از خود، می تواند ضربان قلب را به سمت امواج روان تغییر دهد. مراقبت از خود، بهترین روش تغییر هیجانات است. وقتی در هماهنگی مناسب قرار بگیریم، این امر در ضربان قلب ما منعکس می شود و اعمال قشری تسهیل می گردد. ما می توانیم با تنفس آرام، به این هماهنگی ضربان قلب برسیم. هماهنگی در بدن یعنی زمانی که تمام سیستم های منفرد به طریق هارمونی عمل کنند.

تمام سیستم ها باید در زمان و مکان هماهنگ باشند و این نیاز به فهم هماهنگی کوانتومی دارد، تا بدانیم بدن چگونه آن را انجام می دهد.

اطلاعات ریتم قلب از قلب به تالاموس ارسال می شود، یعنی جایی که فعالیت های الکتریکی هم زمان شده و بر قشر مغز اثر می گذارد. تا هم زمان کردن قشر پیشانی سبب می شود که رفتار نامناسبی را برگزینیم. یادگیری حفظ هماهنگی فواید زیادی دارد که از جمله می توان به موارد زیر اشاره کرد.

افزایش توانایی خودتنظیمی، اصلاح حافظه بلند مدت تا 40%، اصلاح حافظه کوتاه مدت تا 24%، افزایش تمرکز، افزایش توانایی پردازش اطلاعات، افزایش زمان واکنش و نمرات آزمون بالاتر.

هماهنگی یا انسجام قلبی یک حالت بهینه است که قلب، ذهن و هیجانات به صورت هماهنگ و متعادل کار می کنند، از لحاظ فیزیولوژیکی سیستم های ایمنی، هورمونی و عصبی در حالتی از هماهنگی پرانرژی کار می کنند.

شما می توانید با تمرین، طوری نفس بکشید که تغییرات ضربان قلب و مثلاً ریتم فشار خون هماهنگ شده و با سرعت یکسان شلیک شوند.

هماهنگی یک مرحله بالاتر از ریلکسیشن است. ریلکسیشن سبب دور شدن ما از خودمان می شود، در حالی که هماهنگی یعنی حضور داشتن. مطالعات کلینیکی نشان داده است که قرار کرفتن در این وضعیت هماهنگ فواید زیادی دارد:

1- در افراد دارای فشار خون باعث کاهش 20 درصد در فشار سیستول و دیاستول شد.

2- در دیابتی ها سبب افزایش 30 درصد در کیفیت زندگی

3- در نارسایی قلبی، 14 درصد اصلاح ظرفیت حیاتی

4- در آریتمی قلبی، 75 درصد بیماران، به طور معنی داری فیبریلاسیون دهلیزی کمتر داشته و 20 درصد مصرف دارو را قطع کردند.

5- در آسم، بیش از 50 درصد بیماران، کاهش مقاومت مجاری هوایی، کاهش شدت علائم و مصرف دارو را تجزیه کردند.

مطالعه انجام شده در استیتوهارت مات نشان داد، زمانی که یک محرک احساسی در حال نشان دادن است، 4 تا 5 ثانیه قبل از اینکه نشان داده شود انحراف آشکاری در HRV وجود دارد. اولین جایی که واکنش دیده می شود، در مغز و در قشر پیشانی است. فرآیند تجزیه و تحلیل پتانسیل برانگیخته ضربان قلب، پتانسیل الکتریکی را در سیستم عصبی ردیابی می کند حدود 4/1 ثانیه طول می کشد تا موج فشار خون از قلب به مغز برسد. درست هماهنگ با ضربان قلب می توانید اثر را در تمام مغز ببینید. این همان ارتباط انرژی- مغناطیسی بین قلب و مغز است که دارای اثر هم زمانی روی مغز است. اطلاعات رسیده از قلب در قشر پیشانی، اولین جایی که دارای اثر کوانتومی است، تعدیل می شود.

وقتی در حالت هماهنگی قرار دارید، توجه بیشتری روی قلبتان دارید. نشان داده شده است که زنان بیش از مردان روی قلبشان متمرکز می شوند. وقتی نتایج امواج مغزی(EEG ) و ضربان به ضربان قلب را قبل از یک محرک هیجانی روی هم قرار دهیم. 4 تا 5 ثانیه قبل از محرک تغییری در ضربان قلب و 1 تا 5 ثانیه قبل از آن تغییر مثبتی در پتانسیل وابسته به رویداد (  ERP ) را می بینیم. اثر ابتدا در قلب است، قلب پیام را به مغز می فرستد، مغز پاسخ داده و بدن را تحریک می کند، وقتی پاسخ بدن داده شد، پس از آن حس می شود( اغلب در لوله گوارش ) و سپس به آگاهی می رسد. شهود در علم به صورت اطلاعات ذخیره شده ناخودآگاه گفته می شود. این مطالعه نتایجی را درباره وقایع آینده نشان می دهد که مغز قادر به جمع آوری اطلاعات ناخودآگاه نیست. این اثرات پیشنهاد می کند که فرایند شهود، به میدانی از اطلاعات دسترسی دارد که به مرزهای زمان و مکان محدود نمی شود.

چنین تجارب شهودی پیشنهاد می کند که برخی  از جنبه های دستگاه ادراکی ما به طور دائم در حال اسکن نمودن آینده است.

این بدین معنی است که تقارن های زمانی که به وسیله فیزیک کوانتوام شرح داده شده است، هم باید در مقیاس های ماکروسکپی اتفاق افتد و هم در قلمرو قلب و مغز انسان.

اصولا همه آنچه که شاعران و هنرمندان بزرگ راجع به حکمت دل (قلب) و شهود قلب، صحبت کرده اند، درست بوده است.

ارتباط قلبی پرانرژی

قلب در هر ضربان یک میدان الکترومغناطیسی ریتمیک ایجاد می کند که بر اطرافیان، چه از آن آگاه باشید یا نباشید، اثر می گذارد. شما وقتی که تحت تأثیر اخلاق و احساسات یکدیگر قرار می گیرید، این را تجربه می کنید. میدان الکترومغناطیس قلب500 برابر قویتر از مغز است. این میدان الکترومغناطیس با هیجانات ما تعدیل می شود.

اصل مقاله از دکتر حاجی زاده

  • تعداد بازدید : ۱۰۲۵